عقل سبز

عقل منبع اساسی معرفت

عقل سبز

عقل منبع اساسی معرفت

۱۳ مطلب با موضوع «پندانه» ثبت شده است



💠 حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد .


🔸در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد .


🔸از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد.


🔸پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید . در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد .


🔸هنگامی که 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۴۴
امین دانش نیا



🔸 بزرگی میگفت:


🔹یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید...


🔺دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند... ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد...


💠 نعمتهای خدا نیز اینطور است،

با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.


🔅زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۳۸
امین دانش نیا



🔸 مرد فقیری به شهری وارد شد، هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود.


🔹پشت در نشست و منتظر شد، ساعتی بعد در را باز کردند،تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دست بسته به کاخ پادشاهی بردند،

هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم، جوابی نشنید


🔸اما در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او بر خاستند و پوزش طلبیدند.


🔹چون علت ماجرا را پرسید! گفتند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۴
امین دانش نیا