عقل سبز

عقل منبع اساسی معرفت

عقل سبز

عقل منبع اساسی معرفت

۱۲ مطلب با موضوع «داستانهای اخلاقی» ثبت شده است



🔹 یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند. 


🔹 پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:

سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.


🔅 لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است


📚منبع: 

نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹

جامع احادیث شیعه، ج ۸



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۴
امین دانش نیا



✍️مولوی تمثیل آورده است که فردی نشسته بود و "یاربّ" می‌گفت.


#شیطان بر او ظاهر می‌شود و می‌گوید: تابه حال این همه "یاربّ" گفته‌ای، چه فایده داشته است!؟


مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابید. شب کسی به خواب او آمد و گفت چرا دیگر "یاربّ" نمی‌گویی!؟


جواب داد: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۵۳
امین دانش نیا


 

🔹 یک خصوصیت کلی در مورد دختران آمریکایی که در این چند ساله‌ حضور در دانشگاه متوجه شدم این بود که بطور معمول از لحاظ درسی پایین‌تر از پسران آمریکایی هستند، اگرچه موارد استثناء هم وجود داره. شاید یکی از دلایل اصلی‌اش این باشه که دخترهای اینجا از کودکی به جذاب‌تر کردن خود برای جنس مخالف اهمیت میدن و در نتیجه از لحاظ علمی ضعیف‌تر هستند. بعضاً در دانشگاه می‌دیدم که دخترها سعی می‌کنن برای انجام تمرین‌ها و پروژه‌ها از پسرهای قوی کمک می‌گیرند.


🔸یکی از دخترهای هم کلاسی‌ام، جکی، نمونه‌ای از این دخترها بود. از لحاظ علمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۳۷
امین دانش نیا



⭕️ آدم بی نماز...


✍️روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همراه عده ای از اصحاب خود از جایی عبور می کردند


🔸 ناگهان سگی شروع کرد به پارس کردن. پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و به پارس سگ گوش داد


🔹 اصحاب نیز توقف کردند. آنگاه رو به یاران خود کرد و فرمود: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۰۳:۲۷
امین دانش نیا

🔅 زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. 


🔹مرد بی‌ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می‌داد،تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد آدرس او را به دست آورد و به منشی‌اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. 


🔺ضمنا به او گفت: «وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.»


🔹وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکی‌ها به داخل خانه کوچکش شد. 


🔺منشی از او پرسید: «نمی‌خواهی بدانی چه کسی این خوراکی‌ها را فرستاده؟»


💠 زن جواب داد: «نه، مهم نیست.وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می‌برد. 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۲
امین دانش نیا